آنیسا
آنیسا

آنیسا

زندگـــــــــی و عشـــــــــق

هر لحظه را به گونه‌ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه می‌داند؟ شاید آخرین لحظه باشد.

عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.

زندگی را تنها زمانی می‌شناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی.

اگر به شناخته چنگ بزنی، به ذهن چنگ زده‌ای و ذهن زندگی نیست.

بیشتر عشق بورز تا بیشتر شوی.. کمتر عشق بورزی، کمتر خواهی بود.

توان عشق ورزیدن تو، ترازوی سنجش توست و میزان عشق تو، ترازوی وجود تو.

تلاش نکن که زندگی را بفهمی، زندگی را زندگی کن! تلاش نکن که عشق را بفهمی، عاشق شو!

و چنین است که خواهی دانست؛ این دانستن حاصل تجربه توست، این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.

هر چه بیشتر بدانی در می‌یابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقی‌است تا بدانی.

عشق والاترین هدیه خداست این هنر را بیاموز، ترانه عشق و جشن آن را بیاموز.

عشق نیازی بی چون و چراست، روح بی عشق قادر به حیات نیست. 

عشق خوراک روح و سرآغاز هر آن چیزی است که بزرگ است؛ عشق دروازه ملکوت است.

اُشو

پاییز

کاش چون پاییز بودم (فروغ فرخ زاد)

کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد. 

ادامه مطلب ...

پاییز

شعر پاییز اخوان ثالث
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.

جامه اش شولای عریانی‌ست.

 

ادامه مطلب ...